THE POWER OF THE EDITING
هر هفته قسمت جدیدی از این مقاله در وب سایت insidetheedit.com منتشر می شود. از آنجایی که هر قسمت حدودا یک ساعت استف در ترجمه شنیداری سعی شده است صرفا نکات مهم گرداوری شوند و نکات کم اهمیت تر حذف شوند.
دنیای امروز مملو از دوره های آموزشی فن تدوین است و البته دوره های کمی هستند که به شما هنر تدوین را به درستی آموزش بدهند .
ما اینجا هستیم تا چیزهایی متفاوت درباره هنر زیبا را به شما یاد بدهیم.
داشتم به این فکر می کردم که چه عنوانی برای قسمت اول مناسب هست و اولین چیزی که به ذهنم رسید « قدرت تدوین » بود. پس از سال ها، وقتی پای میز تدوین می نشینم، سردگم، متعجب و گفت زده هستم که چطور با یکسری تصویر، صدا و موسیقی می توانیم چیزهایی به این زیبایی خلق کنیم.
جالب اینکه هر نوع تدوینگری ( فیلم، مستند یا تلویزیونی ) با یکسری مواد مشترک می توانند چیزهای متفاوتی خلق کنند. نا روی میز تدوین دنبال ساختارها، امکانات، تغییرات و الگوهایی هستیم که با کمک ان ها جذاب ترین نسخه یک فیلم را تدوین کنیم.
تدوینگران به عنوان اولین بیننده فیلم یک روند عاطفی و احساسی را برای بینندگان دیگر طراحی می کنند.
اولین تجربه تدوین برای من با برنامه تلویزیونی X Factor شروع شد. کارگردان چیزهایی که می خواست را به من گوشزد کرد و گفت چند ساعت دیگر بر می گردم تا نسخه اولیه کار را ببیند. وقتی راش ها را دیدم متوجه شدم که شخصیت مصاحبه شونده، انرژی و پویایی زیادی ندارد.
معمولا سوزه های برنامه های تلویزیونی خصوصا برنامه های استعدادیابی یک پیش داستان یا ویزگی خاص برای حضور در برنامه باید داشته باشند. امام شخصیت این قسمت، اصلا چیز جذابی برای ارائه نداشت و این باعث شد کار من بعنوان تدوینگر سخت تر شود.
حقیقا این اتفاق خوراک همیشگی تدوینگران تلویزیونی و مستند است: سوزه های خسته کننده که باید فقط روی میز تدوین تبدیل به پرسوناژهای جذاب شوند. به بیان دیگر، باید از هیچی چیز جدیدی خلق کنید! من سه کار انجام دادم تا این شخصیت ( مصاحبه شونده ) را جذاب تر نشان بدهم.
در مرحله اول، یک نسخه ۹۰ ثانیه ای از حرف های جذاب او را گلچین کردم، اما مطمئن شدم که این نسخه کوتاه شروعف میانه و پایان جذابی دارد. سپس ریتم و سرعت کلیپ را تغییر دادم، برای مثال روی کلمات کلیدی برش زدم و تلاش کردم تا جملات مهم دراماتیک تر شوند. موضوع این هست که شخصیت های مستندهای گزارشی با شخصیت های سینمایی فرق می کنند. آدم های معمولی وقتی مصاحبه تصویری می کنندف بخاطر استرس ریتم گفتاری مشخص و دلچسبی ندارند و در واقع آن چیزی نیست که ما نیاز داریم.
بنابراین باید توانایی درک زمانبندی و ریتم چنین مصاحبه هایی را کسب کنید.
در مرحله دوم، یک کوسیقی مناسب پیدا کردم تا کمک کند ریتم کلیپ بهتر شود. از انجایی که صحبت های این فرد خسته کننده بود، مجبور بودم یک موسیقی احساسی و تاثیرگذار انتخاب کنم تا تاکیدهای گفتاری ام روی جملات او بیشتر شود. این موسیقی احساسی، حرف های بی رمق پرسوناژ را جبران می کند.
در مرحله سو، از تکنیک های بصری تدوین کمک گرفتم. کلیپ را با یک نمای B-Roll و سیاه و سفید شروع کردم. وقتی پرسوناژ به صحبت های دیگر مصاحبه شوندگان گوش می دهدف به نماهای آن ها برش می زدم و از حرکت سر او به بالا و پایین به نشانه تایید حرف های آن ها استفاده کردم. با توجه به سینک موسیقی و گفتار، برخی تصاویر را آهسته تر نشان دادم تا جنبه احساسی کار بیشتر شود.
همین سه کار ابتدایی باعث شد نتیجه نهایی قابل قبول شود.
یادتان باشدقدرتی که تدوینگران برای هدایت ناخودآگاه و حالت احساسی بیننده دارند واقعا باورنکردنی است. تدوین فیلم یک هنر کاهنده ( Subtractive Art ) است، یعنی باید از صدها ساعت تصویر خام، به فیلمی یک یا دو ساعته برسیم. در واقع معمولا در هر نوع پروژه ای شما باید ۹۵ درصد چیزی که دارید را حذف و ۵ درصد را حفظ کنید. برخی وقتی درباره تدوین صحبت می کنند تندیس داوود میکل آنژ را با تدوین فیلم مقایسه می کنندف زیرا مجسمه سازی هم هنری کاهنده است. میکل آنژ آنقدر سنگ را تراشید تا تندیس داوود را با ظرافتی شگفت انگیز خلق کند.
اما چطور به مهارت میکل آنژ دست پیدا کنیم؟
چطور یک فیلم دو ساعته یا یک تیزر ۳۰ ثانیه ای جذاب خلق کنیم؟ در واقع ما نیز باید یک مجسمه ظریف و دیدنی را در تایم لاین نرم افزارخلق کنیم، اهمیتی ندارد تصاویر ما چقدر خوب یا بد ضبط شده اند.
این کار شدنی است، برای مثال یک سری فوتیج را مشترکا به یک تدوینگر مجرب و یک هنرجوی تدوین بدهید و متوجه خواهید شد که تفاوت کار آن ها صرفا وابسته به مهارت آن ها است. ممکن است هنرجوی تدوین کلیدهای میانبر بیشتری در نرم افزارتدوین را بشناسد، اما هیچ کلید میانبری برای خلق یک برش بهتر وجود ندارد.
دست پیدا کردن به یک مهارت فنی نرم افزارهای تدوین خیلی سخت نست. هدف ما در تدوین، خلق یم تاثیر مشخص در ذهن بیننده از طریق دستکاری تصاویر خام است و برای رسیدن به این هدف، شما کافی است سه چهار کلید میانبر را به یاد داشته باشید.
کلیدهای میانبر نرم افزارهای مونتاژ شما را سریعتر نمی کند یا باعث نمی شودروایت شما جذاب تر به نظر برسد. سینما ترکیبی از هنرهای دیگر است، همان کاری که کرشندو در موسیقی انجام می دهد را در تدوین برای ایجاد افت و خیز و تعلیق استفاده کنید.
من معمولا ریتم الگوهای برش را تا زمانی که به لحظه دلخواه نرسم، تغییر نمی دهم. این لحظه دلخواه گاهی مطابق با نقطه عطف فیلم است، از قبل و در هنگام دیدن راش ها خلق شده است، من فقط چیزی که در ذهنم تصور کرده ام را در تایم لاین عینی می کنم. همیشه اول یک مفهوم در ذهن خودم خلق می کنم و سپس به این فکر می کنم چطور به آن دست پیدا کنم.
این فرایند خلق کردن یک مفهوم، چیزی است که من را مجذوب هنر تدوین کرده است. اینکه ببینم بیننده در آن لحظه به آن احساس خاص دست پیدا می کند و من این تاثیر را ایجاد کرده ام، من را شگفت زده می کند.
مهارت تدوین خلاقانه خود گستره ای از مهارت های متفاوت است. در خلال چندین سال کار تدوین متوجه شدم که تمام این مهارت ها فقط به یک مفهوم کلی خلاصه می شود و آن چیزی جز « شروع وارونه » نیست. برای توضیح این مفهوم با چند پرسش شروع می کنم که در هنگام شروع تدوین یم پروژه از خودم می پرسم.
این صحنه چه هدفی دارد؟ برآیند احساسی آن چیست؟ در روند داستان، دوست دارم بیننده در کجا قرار بگیرد و چقدر از داستان برای او آشکار شود؟
شروع وارونه یعنی این پرسش ها، یعنی قبل از اینکه شروع به تدوین کنید این پرسش ها را از خود بپرسید. ما حداقل به عنوان تدوینگر باید بدانیم که قرار است چه کاری انجام دهیم و هدف از تدوین هر صحنه و سکانس چیست. اگر سرسری دست به برش بزنیم، نتیجه یک فاجعه خواهد بود. ما باید یک برنامه مشخص برای هر صحنه و سکانس بعد از دیدن تصاویر خام داشته باشیم.
این روش که بدون نظم فکری پروژه را شروع کنید و انتظار داشته باشید که در میانه راه به ایده مرکزی دست پیدا کنید، راهی به سوی تباهی است . به عنوان یک تدوینگرف قبل از اینکه موس یا صفحه کلید را لمس کنید باید یک چارچوب فکری منظم داشته باشید. بنابراین باید از قبل بدانید که برای نمونه در این صحنه یک مخاطره یا تنش وجود دارد یا برآیند احساسی ان چنین است.
در هنگام بازبینی فوتیج ها اگر متوجه عناصری شدید که به اندازه کافی جذاب یا تنش زا نیستند، همان جا در ذهن تان آن ها را حذف کنید تا زودتر به ساختار ذهنی خود برسید. پس هدف ما داشتن یک خروجی ذهنی قبل از شروع تدوین است. این چارچوب ذهنی در هنگام تماشای اولیه راش ها، چیزی مثل لنزهای مختف یک عینک هستند که به چشمان خود می زنیم. برای مثال در تماشای اول متوجه می شوید که این لنز غم و اندوه است، و بعدا وقتی همان صحنه را بصورت تدوین شده نگاه کنید شاید احساساتی شوید و گریه کنید. هنگام تماشای راش ها این لنزها یا ذهنیت ها تغییر می کنند و به ما کمک می کنند تا آنچه را نمی خواهیم حذف کنیم .
وقتی با ۴۵ ساعت تصویر خام مواجه هستید و باید از درون آن ها فقط یک مستند ۱۵ دقیقه ای خلق کنید، همین لنزها به کمک شما می آیند. در چنین مواقعی باید از قبل معنی و کارکرد هر صحنه را پیش از شروع تدوین بدانید تا سریع تر به نتیجه دلخواه برسید. البته این بدان معنا نیست که برای هر برش خود دلیل داشته باشید، قطعا در زمان تدوین و چینش ساختار سکانس ها، جادوی هنر تدوین تازه آغاز می شود. این نوع نگرش فقط به شما کمک می کند که در مرحله بازبینی تصاویر خام ذهن متمرکزتری داشته باشید.
یک کشتی در ریا را تصویر کنید که هیچ رادار و مسیر مشخصی ندارد و فقط در اقیانوس بزرگ می چرخد، وقتی با حجم عظیمی از فوتیج ها موجه می شوید همین اتفاق برای شما رخ می دهد.
از نظر من قدرت تدوین یعنی مهارت توجه به امکانات بالقوه هر تصویری مه بازبینی و تدوین می کنیم. آیا این نما مناسب است؟ تا چه حد ؟ چطور ازآن استفاده کنیم تا بهترین شکل ممکن ر ا در ساختار صحنه یا سکانس داشته باشد؟ به یاد داشته باشید که بیننده همیشه می خواهد سرگرم شود، آگاه شود و شگفت زده گردد.
این فرایند، زیبایی هنر تدوین فیلم است که ما را مجبور می کند تا توانایی های خلاق خود را به چالش بکشیم.
ادامه دارد…
www.aasoovfx.com
خانه
اطلاعیه ها
پشتیبانی
درباره ما
خرید اشتراک
سفارش آنلاین ساخت تیزر
